مرغ سحر



اسفند .

و اسفند میرود که به خط پایان برسد،

دوان دوان و خسته، هول و بی قرار،

در انتظاری گیج و مبهم،

چه ماه غریبیست این اسفند،

چقدر شبیه زندگیست این اسفند،

گویی نیامده که باشد، آمده که برود،

اصلاً انگار برای تمام شدن شروع شده است .

و من عابر پیاده این روزهای پایانی سال،

پشت چراغ های قرمز تردید و تصمیم ها،

چشم انتظار حادثه چراغ سبزم،

شاید اجازه عبور پیدا کنم .

و چه ماه غریبیست این اسفند،

پاک و ساده و بی آلایش،

خسته از ۳۶۵ روز دویدن،

سال را تمام می کند.

شاید این آخرین عبور ما از اسفند باشد.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کاغذ دیواری و پارکت لمینت تراریوم در شرق تهران(فرجام گیفت) hamechi یس.میم وبلاگ تخصصی در حوزه گیم خلاصه کتاب مبانی اندیشه اسلامی 2 حسن یوسفیان مدیریت کارهای شخصی و سازمانی نویسنده شهر آینده معرفی بهترین های دنیای اینترنت